زندگی، هم نشینی تضادهاست...
بله آنچه زندگی را معنا می بخشد همین در کنار هم قرارگرفتن و چفت شدن تضادها با هم است.برای فهمیدن مفهوم "خوب" باید مفهوم "بد" نیز وجود داشته باشد و این دو در کنار هم قرار گیرد تا معانی آنها برایمان فهمیده شود.اصلاً زیباییِ زندگی به همین تضادهاست.شب و روز،طلوع و غروب،سرد و گرم، خوب و بد، زیبا و زشت، سخت و آسان، خار و گل و ... . این تضادها در کنار هم برای زیبا جلوه دادن زندگی به ما انسان ها آفریده شده است و هر کدام نیز کارکرد مخصوص به خود را دارند.اینکه گل در کنار خار هم نشین است خار به عنوان پاسپان و نگهبان عزیز خود یعنی گل عمل می کند. باید این تضادها باشد تا ما زیبایی ها و زشتی های دنیا را به خوبی درک کنیم. باید سختی باشد تا وقتی از آن رها شدیم و به آسانی رسیدیم معنای آرامش و آسایش را بفهمیم.
سهراب سپهری چه زیبا می گوید: «زندگی، فهم نفهمیدن هاست.» بله ما آمده ایم برای درک آنچه قبلاً توان درکشان را نداشته ایم.ما مسیر زندگی را طی می کنیم برای تکامل خود و این امر تا زمان گذر از این جهان به جهان جاودان ادامه دارد.باید رفت اصلاً ما برای رفتن آمده ایم. شاعری می گوید:«اگر رفتی، بُردی/اگر خُفتی، مُردی.» باید رفت و همیشه در حال حرکت بود. حرکت یعنی زندگی یعنی تلاش برای رسیدن به کمال.
النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا
خدایا ما را از خواب خانمان سوز غفلت نجات ده ...

پاپیکا