رضـا رضـاپور | سایت شخصـی

امیر المومنین علی علیه السلام:« النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا » مردم در خوابند و زمانی که از دنیا رخت می بندند بیدار می‌شوند.

رضـا رضـاپور | سایت شخصـی

امیر المومنین علی علیه السلام:« النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا » مردم در خوابند و زمانی که از دنیا رخت می بندند بیدار می‌شوند.

رضـا رضـاپور | سایت شخصـی

به نام خدای بی همتا
سرآغاز هر دفتری هر چند دفتر مجازی، به نام خالق یکتا است.خدا را شاکرم که نعمت عمر را به ما ارزانی بخشید تا بتوانیم از این نعمت بزرگ در راه شناخت عظمت حق تعالی و قرب به او قدم برداریم ان شاء الله.
راه های ارتباطی:
Email:rezapourca@yahoo.ca

آخرین مطالب

۹ مطلب با موضوع «روزمره» ثبت شده است

برای همسرم ...

خدا را شاکرم که تو را بر سر راهم قرار داد و از او می خواهم که محبت را برایمان دو چندان نماید. همسرم این را بدان که کنار تو زمان به سرعت همچو باد در گذر است و این نشانه خوبی از همدلی و همراهی شما با من است و البته زندگی بدون همین همراهی و همدلی معنا ندارد.

دنیا تا دنیاست انسانهایی را به چشم دیده و به فراموشی سپرده است اما آنچه بعضی از انسانها را جاویدان کرده است انسانهایی با پوسته انسانیت بوده است.از خدا می خواهم و همچنین از تو همسر عزیزم می خواهم همراه من در این ره باشی و من هم تلاش و هم و غمم همین است و بس.

یادش بخیر قسمت را دیدی...

پارک چمران کجا و خیابان چمران کجا؟

هفت ماهی از آشناییمان و سه ماهی هم از عقدمان گذشت. این روزها همه اش امید بود و کمی هم دلهره از آینده. اما همه اینها در کنار تو و با همراهی تو آرامِ آرام شد و امیدوارم این آرامش در کنار تو همچنان پایدار باشد.

ما انسانها آمده ایم تا خود را بسازیم و خودسازی ما در کنار هم و با وجود تفاوتها و تضارب آراها معنا پیدا می کند.

دوستدارت ... همسرت ... همراهت ... رضا.

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۸ ، ۱۹:۵۳

31 روز از بهار زیبای 98 گذشت و وارد روزی شده ام که همه اش زیبایی است. مهمترین عید شیعیان امروز رقم خورد.. نیمه شعبان، زاد روز حضرت حجت ابن الحسن عج الله تعالی فرجهم. همه در انتظار شمایند شمایی که چشم انتظار بیداری مان برای دیدار رویتان هستید اگر چه انصافاً لایق اش نیستیم چرا که اگر لایق دیدار رویتان بوده ایم این زودتر ها ماه رویتان را می دیدیم.آقا جان خودت بر ما ببخش چرا که سایه حضور شماست که ما هستیم.ببخش ما را به خاطر گناهانمان به خاطر غفلت هایمان به خاطر خودخواهی هایمان و ... .

السَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تُصَلِّی وَ تَقْنُتُ السَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَرْکَعُ وَ تَسْجُدُ. یا ابا صالح مددی.

اما بعد... چنین روزی بود که در سحرگاه روز 5 شنبه در شهر ری چشم به جهان گشودم. اگر چه در زاد روزم احساس می کنم که عمرم گذشت و چه حیف که گذشت. ای کاش می شد زمان را متوقف کرد و از بودن در این دنیا لذت برد. حال که نمی شود اما می توان از عمرمان به نحو احسن استفاده کرد.

اتفاق دیگری نیز امروز رقم خورد. پیامکی آمد مبنی بر موافقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی با فصلنامه کوی اردیبهشت.خیلی وقتها منتظرش بودم و چه تصادفی از اسم نشریه با ماه موافقتش. الحمد الله. ان شا الله بتوانم فصلنامه کوی اردیبهشت را جان دهم

اما خبرهای خوش یکی پس از دیگری خود را نمایان کرد اما یک خبر بد نیز این روز مرا ناراحت کرد و مرا به فکر واداشت.ناراحتی ام را اگر چه پنهان کرده ام اما درونم در تلاطم است و قراری نداشت. ناراحتی ام نه از او و نه از پدر اوست که ارادتماندشان هستم. اما پناه می برم از شیطنت اطرافیان که موجبات این ناراحتی را فراهم کرد. کاش پر استقامت بودی و خود تصمیم می داشتی بر زندگی ات. کاش به نجوای دلت و جان پدرت گوش فرا می دادی. برایت آرزوهای زیبا دارم و از پدرتان نیز کمال تشکر را دارم و طلب مغفرت برای اطرافیانت.

...آری زندگی به سان امروز من است که گاه خوشی و گاه ناخوشی است. نباید در هیچ حال به خود مغرور بود. خداوند در قرآن می فرماید: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ. [لقمان/18)] و روى خود را از مردم (به تکبّر) بر مگردان، و در زمین مغرورانه راه مرو، زیرا خداوند هیچ متکبّر فخر فروشى را دوست ندارد».

پس بیاییم به خود بازگردیم... همان طور که هستیم باشیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ ارديبهشت ۹۸ ، ۲۱:۴۵

انسانم آرزوست ...

وقتی که به کالبد زندگی خوب نگاه می کنم، گمشده ای در انتظار رسیدن من به اوست.اما دریغ از اینکه گاه در جهت او در حرکتم و هنگامی که امکان دیدارش را دارم از من دور می شود و مسافت ها طولانی شده و دستیابی به او محال.

زندگی را باید با چشم های تیز بین و دقیق نگریست. مدینه فاضله حرف نیست بلکه آفرینش آن به نگاه من و تو بستگی دارد. آری نگاه های من و تو به زندگی بوی مادیات می دهد. نه اینکه رفاه و آرامش و مادیات را به کلی نفی اش کنم نه ولی باید ارزش ها جا به جا شود و آن در رتبه های بعدی اهداف ما باشد.

زندگی چیزی جز ثبت خود در تار و پود زندگی نیست. ما آمده ایم تا از خود چیزی به یادگار گذاریم گاهی خوبی، گاهی کتابی،گاهی فداکاری، گاه... و گاه انسانیت.

آری انسانم آرزوست ...

امیدواریم شعار بیش نباشد و من و تو در هر جایگاه و مقامی هستیم اولین نکته و هدفمان انسان و انسانیت باشد. همان چیزی که این روزها رنگ باخته و خریداری ندارد.ولی این را به طور حتم مطمئن هستم که انسانیت در نهان ما هست اما گرد و غبار غفلت بر آن نشسته و نفس نفس های سختی می کشد.باید احیایش کرد همان طور که فردی که احیای قلبی- ریوی (CPR)  را انجام می دهد با یک تیر دو نشان می زند هم انسانی را نجات می دهد و هم انسانیت را.

در این دنیای خاکی چه انسانهایی که نامشان بر قلب ما جای دارند و ما مدیون آنهاییم. از بهمن بیگی ها گرفته تا دکتر مزداها و نلسون ماندلاها و گاندی ها و ... و اینان از خود انسانیت را به یادگار گذاشته اند.

امید است ما هم وارثان خوبی باشیم.

ان شاء الله

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۷ ، ۰۰:۰۶

بله آنچه زندگی را معنا می بخشد همین در کنار هم قرارگرفتن و چفت شدن تضادها با هم است.برای فهمیدن مفهوم "خوب" باید مفهوم "بد" نیز وجود داشته باشد و این دو در کنار هم قرار گیرد تا معانی آنها برایمان فهمیده شود.اصلاً زیباییِ زندگی به همین تضادهاست.شب و روز،طلوع و غروب،سرد و گرم، خوب و بد، زیبا و زشت، سخت و آسان، خار و گل و ... . این تضادها در کنار هم برای زیبا جلوه دادن زندگی به ما انسان ها آفریده شده است و هر کدام نیز کارکرد مخصوص به خود را دارند.اینکه گل در کنار خار هم نشین است خار به عنوان پاسپان و نگهبان عزیز خود یعنی گل عمل می کند. باید این تضادها باشد تا ما زیبایی ها و زشتی های دنیا را به خوبی درک کنیم. باید سختی باشد تا وقتی از آن رها شدیم و به آسانی رسیدیم معنای آرامش و آسایش را بفهمیم.

  سهراب سپهری چه زیبا می گوید: «زندگی، فهم نفهمیدن هاست.» بله ما آمده ایم برای درک آنچه قبلاً توان درکشان را نداشته ایم.ما مسیر زندگی را طی می کنیم برای تکامل خود و این امر تا زمان گذر از این جهان به جهان جاودان ادامه دارد.باید رفت اصلاً ما برای رفتن آمده ایم. شاعری می گوید:«اگر رفتی، بُردی/اگر خُفتی، مُردی.» باید رفت و همیشه در حال حرکت بود. حرکت یعنی زندگی یعنی تلاش برای رسیدن به کمال.

النَّاسِ نِیَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا

خدایا ما را از خواب خانمان سوز غفلت نجات ده ...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ دی ۹۷ ، ۱۱:۱۹

به نام ایزد منان

عبارت بالا رو اتفاقی روی شیشه یه ماشین دیدم و علی رغم تضادی که بین «ماندن» و «رفتن» وجود داره ولی با دقت به عبارت معلومه که کاملاً درسته. در حال حاضر تمام جوامع بشری به نوعی دچار سردرگمی و عدم درک صحیح از خود شده اند و با یه مشاهده به دور و وَر خودمون به افرادی بر می خوریم که تو زندگی اجتماعیشون به نوعی روزمرگی دچار هستند. این افراد از دو حال خارج نیستند: یا جهت حرکت رو پیدا نکردند و هنوز به دنبال اونند و یا جهت رو می دونند ولی عزم سفر ندارند. به هر صورت هر دو دسته به طور حتم دچار زیان غیر قابل جبرانی تو زندگی میشن و شاید بتونیم بگیم که ضرر اون کسی که جهت حرکت رو پیدا کرده ولی حرکت رو اغاز نکرده شاید به مراتب از دسته دیگه هم بیشتر باشه.

تو زندگی امروزه افرادی موفقند که برخلاف جهت حرکت عموم مردم در حرکت باشند برای مثال وقتی که سری به متروی تهران می زنیم از خیل عظیمی از جمعیت، معدود افرادی رو می بینیم که به فعالیتهای مفیدی چون مطالعه کتاب و ... مشغولند و اغلب افراد در روزمرگی گرفتارندو به نحوی گذران و سپری شدن عمر خودشونو می بینند. بله اونچه انسان رو به موفقیت می رسونه حرکت و رفتنه و اونچه انسان رو راکد نگه می داره موندن تو یه نقطه است درست مثل چشمه ای که در حرکته که همیشه زلاله و زنده ست و از طرفی مثل آبی که راکد تو چاهی مونده و متفعن شده.

بنابراین برای اینکه بتونیم تو زندگی اجتماعی، خانوادگی و شغلی مون موفق باشیم باید تلاش کرد و همیشه در حرکت بود چرا که موتور محرک هر پیشرفتی با حرکت کردن و تلاش کردن کار می کنه و بدون حرکت محکوم به شکسته. موید این کلامم حکایتی ازسعدی تو گلستان هستش بدین مضمون که :شبی در بیابان مکه از بی خوابی پای رفتنم نماند، سربنهادم و شتربان را گفتم: «دست از من بدار»

پای مسکین پیاده چند رود؟                                       کز تحمل ستوده شد بُختی

(معنا: در راهی که شتر زورمند از برداشتن بار ناتوان شده است، بیچاره ای چو من چقدر می تواند پیاده رود؟)

تا شود جسم فربهی لاغر                                         لاغری مرده است از سختی

(معنا: تا بدن شتر تنومند از شدت خستگی لاغر شود، لاغری چو من از خستگی مرده است)

گفت: ای برادر، حرم در پیش است و حرامی(راهزنان) در پس(پشت سر ما). اگر رفتی، بُردی و گر خُفتی، مردی

خوش است زیر مغیلان به راهِ بادیه خفت         شبِ رَحیل، ولی ترک جان باید گفت

(معنا: در شبانگاه سفر، خوابیدن زیر درخت خار در راه بیابان بسیار دلچسب است؛ولی ناچار باید دست از جان شست.)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ دی ۹۷ ، ۲۳:۰۲

دریافت
مدت زمان: 59 ثانیه 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ آذر ۹۷ ، ۰۰:۴۴

عشق ...

گاه سخن از عشق به میان می آید و گفته می شود که فلانی عاشق است. ولی واقعاً معنای عشق چیست؟ آیا معنایش فقط دوست داشتن است و یا معنایی فراتر از آن دارد؟ برایم جای سوال است که معنای اصلی و حقیقی "عشق" چیست؟ و این سوالات زمانی برایم دو چندان می شود که مشاهده می کنم که بعضی از اشخاص چه عاشقانه برای رسیدن به هم گام برداشتند و جای تعجب که بعد از سالیان و مدتهایی دراز به راحتی بر روی عشق شان قدم گذاشتند و زندگی عاشقانه ای را که شروع کردند، به آسانی تمام نمودند. آیا اینان عاشقان واقعی بوده اند و آیا عشق شان زود گذر بوده است؟

آنچه به ذهن ناقص من می رسد این است اگر دقت کنیم وقتی که دو نفر به هم علاقه نشان می دهند حاضرند که سختی های رسیدن به هم را متحمل شوند تا به عشق شان برسند و در این بین تا رسیدن به هم و زیر یک سقف رفتن، کششی بین دو طرف ایجاد می شود و انتظاری رخ می دهد که شیرین و البته برای هر دو طرف سخت است ولی عشق در این بین زنده است و زمانی که دو طرف به هم می رسند این عشق فرو کش می کند و عاشق و معشوق دیروز برای یکدیگر تکراری و عادی می شوند و در آخر هم از عشق فقط یک در کنار هم ماندن و زیر یک سقف زندگی کردن باقی می ماند.

عاشق واقعی کسی است که حالِ قبل از رسیدن به معشوق و یارش با حال و هوای وصال به او ذره ای تفاوت نکند. حال که ما می بینیم که این طور نیست. عاشق واقعی کسی است که برای معشوقش و آن کس که دوستش دارد احترام قائل باشد و به نظراتش، عقایدش، تصمیماتش و هر آنچه او خواست احترام بگذارد. اینکه عاشق شدیم یعنی او هر آنچه را خواست و به صلاحش بود بپذیریم و در این وادی هدف فقط به دست آوردن معشوق نباشد چرا که این عاشقی نیست بلکه خودخواهی است.

عاشق چیزی جز شادی معشوقش را نمی خواهد حال در کنار او باشد یا نباشد، چه معشوق او را بخواهد چه نخواهد.هدف عاشق واقعی فقط خوشبختی اوست و بس.در فیلم داستان عشق "Love Story" دیالوگی بیان شده است بدین مضمون که «عشق یعنی هرگز نگی متاسفم» و این خود گویای ذوب شدن عاشق برای معشوقش است.

عشق جوششی است که خداوند در فطرت هر کس نهاده و بالاترین مرتبه عشق، عشق به معبود است که چه خوب است در این امتحان پیروز باشیم.

  ای که می پرسی نشان عشق چیست                            عشق چیزی جز ظهور مهر نیست

عشق یعنی گل به جای خار باش                                پل به جای این همه دیوار باش

عشق یعنی ترش را شیرین کنی                                 عشق یعنی نیش را نوشین کنی

هر کجا عشق آید و ساکن شود                                   هر چه نا ممکن بود ، ممکن شود

                                                                                       مولانا

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۷ ، ۰۰:۰۶

یک هفته ای است که تو در کنارمان نیستی هر چند یادت در دل و جانمان جای دارد.خواهر عزیزم در این سی سالی که با هم بودیم و در کنار هم عمر سپری می کردیم آرزوی هم چنین روزی را می کردیم.روزی که با چهره ای خندان از تجرد به تاهل گام برداری.گاه به اتاقت که پر از کتاب بود و تنهاییت را در انجا سپری می کردی مراجعه می کنم و می بینم فقط خاطراتت برایمان باقی مانده و بغض تمام وجودم را فرا می گیرد و می خواهم اشک بریزم.من تا آن روز می پنداشتم آدم احساسی نیستم اما آن روز خلافش ثابت شد و از فراقت اشک ریختم.حال این حال و روز من است منی که طاقت دوری ایت را به جان خریده ام که خوشبختی ات را در کنار همسرت تماشاگر باشی.می دانی دلم برای بابا و مامان می سوزد که چه خون دل ها برای بزرگ کردنمان کشیده اند و چه رنج ها برای آینده مان برده اند و حال به جای آن که در کنارشان باشیم و به پاس آن مو سفید کردن ها برایمان از عزیزانمان تشکر و مونس شان باشیم یک آن دست تقدیر و سرنوشت ما را به صدها کیلومتر دورتر ها می برد و تنها نوازش گر دستان عزیزانمان صدایی است که از پشت گوشی هویدا می شود. من اصلا دور بودن و دور زیستن از عزیزان را نمی پسندم اما چه باید کرد چاره ای جز این نیست.

خواهر عزیزتر از جانم این را خوب بدان که اگر چه از ما دوری اما حضورت، صدایت،خاطراتت و تمام انچه که در این سی سال از خود به یاد گار گذاشته ای در وجودمان و در دلمان همیشه همراه و مونس ماست.این را بدان که زندگی ارزش رفتن و دور بودن از عزیزان را دارد چرا که انچه عزیزان دوست دارند خوشبختی و سعادت بخیری شماست.زندگی اگر چه به خصوص در این دوره بسیار سخت است اما انچه زندگی زنا شویی را زیبا می کند محبت است و در کنار هم بودن است.زندگی زمانی به شیرینی منتهی می شود که از سختی ها و مشکلات و سربالایی های آن با کمک هم به سلامت عبور کنید و بر مشکلات فایق ایید.

خدا را شاکرم که از انتخابت نهایت رضایت را داری و قدر همسرت را بدان و برای این در کنار هم بودن تمام سعی و تلاشت را بکن.هنوز تابلوهای نقاشی ات بر دیوار هال با امضایی که به نام بابا نقش بسته غوعا می کند و مرغ عشق هایت هنگامی که به آواز سخن می گویند یاد نام بردن اسم مرغ عشق هایت می افتم که می گفتی آفرودیت.

خلاصه سخن به درازا کشید اما این را بدان که دل و جان ما برایت سخت می تپد.

دوستدارتان رضا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۷ ، ۱۸:۴۱

به نام او

روز جمعه ۹ شهریور حدود ساعت ۶ بعد از ظهر به دیار کریمه اهل بیت حضرت بی بی فاطمه معصومه سلام الله علیها از صحن مسجد اعظم بعد از اذن دخول وارد حرم شدم و بعد از سلام از جانب خود و عزیزان عزیزتر از جانم، درد و دلی با ایشان نمودم و آرام آرام از کنار ستون های مسجد اعظم سفر عشق را آغاز کردم.خدا را شکر که بار دیگر توفیق زیارتتان برایم حاصل شد و صد هزار مرتبه شکر که شما را دارم تا بتوانم با شما خلوتی داشته باشم.

سطح اول حوزه برای بنده رو به اتمام است و خدا را شکر می کنم که با تمام سختی هایی که داشت تمام شد.به طورکلی زندگی خوابگاهی و اینکه از خانواده دور باشی و از طرفی هزاران هزار فکر تو را درگیر خود می کند سخت و طاقت فرساست ولی آنچه تاب تحمل را بالا می برد همین وجود مبارک عمه جان است که به ما امید و تحمل مشکلات را آسان می کند.

این مرحله از زندگی هم پرونه اش بسته شد و مرحله جدید و پیش روی بنده شروع سطح دو حوزه و از آن مهم تر مطالعات رشته مورو علاقه ام است که از همین امروز به امید خدا شروع آن را برای خود اعلام و در این ره اقدام خواهم کرد.آنچه از خدای خود و از بی بی جان خواستارم پایداری و استقامت در این راه است و اینکه هر قدمی که برداشته می شود برای خدا باشد و بس.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۷ ، ۱۹:۳۰